دارنده گواهي‌نامه‌ي انجام كارهاي پزشكي، نشان مي‌دهد كه او درباره بيماري‌ها و روش‌هاي درمان آن اطلاعات كافي دارد؛ گواهي‌نامه رانندگي به طور ضمني بدين معناست كه فرد حداقل صلاحيت لازم را براي رانندگي از خود نشان داده است اما گواهي‌نامه يا سند ازدواج برخلاف ساير گواهي‌نامه‌هاي ديگر، براساس صلاحيت يا شايستگي داده نمي‌شود؛ لذا اگر مدارس نيز مانند آموزش رانندگي دوره‌هايي براي كسب صلاحيت ازدواج ارائه مي‌دادند اين احتمال وجود داشت كه بيشتر اشخاص بدانند چطور توافق‌هاي زناشويي معقول، كارآمد و عاشقانه را رشد و گسترش دهند.با نگاهي به ازدواج‌هاي ناموفق سال گذشته در كشور به حقيقت اين امر پي مي‌بريم و ضرورت آموزش و بالا بردن مهارت‌هاي پيش از ازدواج بيشتر احساس مي‌شود.

طبق آماري كه آقاي محزون‌ مديركل آمار و اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت‌احوال كشور بيان داشتند در سال 1392 در هر ساعت به طور متوسط 18 طلاق به ثبت رسيده در كشور داشته‌ايم!. با اندكي تأمل متوجه مي شويم كه اين تعداد بالا، آمار طلاق‌هاي رسمي كشور هستند در حالي كه امروزه در روانشناسي با پديده‌اي به نام طلاق عاطفي مواجه هستيم و یکی از مهمترین انواع طلاق، طلاق عاطفی است که در هیچ کجا به ثبت نمی‌رسد و نمود عینی ندارد.

طلاق عاطفي به معناي زندگي‌هاي خاموش و تو خالي‌اي است كه زن و مرد در كنار هم به سردي زندگي مي‌كنند ولي تقاضاي طلاق قانوني نمي‌كنند. در چنین خانواده‌هایی یک تشنج روانی حکم فرماست و کودکان و فرزندان به صورت حاد از آن رنج می‌برند. به راستي سؤالي كه اين‌جا پيش مي‌آيد اين است كه چه كسي يا چه‌ كساني مقصر اين همه جدايي‌ها اعم از طلاق‌هاي رسمي و عاطفي هستند؟ اگر در جواب اين سؤال دنبال پيدا كردن مقصر باشيم شايد خيلي‌ها در رديف اتهام قرار گيرند اما در روانشناسي هميشه تغييرات از خود شخص شروع مي‌شوند؛ يعني هر كدام از ما اگر هوشيارانه وارد زندگي مشترك شويم به نسبت كمتري ممكن است در ازدواج با شكست و ناكامي مواجه شويم.

در پله اول خودشناسي مهمترين مرحله ورود به ازدواج مي‌باشد هر چه بيشتر زواياي وجودي خودتان را بشناسيد در انتخاب شريك همسر، جهت‌گيري شفاف‌تري داريد. بيشتر زوج‌ها با رؤياهايي ناممكن و توقعّات غيرواقع بينانه وارد ازدواج مي‌شوند ولي غافل از آنكه معناي ضمني ازدواج هر چه باشد در واقع نوعي مشاركت است. اگر اشخاص توصيفات مربوط به ازدواج را مي‌نوشتند، يعني دقيقاً آنچه را كه دوست داشتند از ازدواج به دست آورند و آنچه را كه مي‌توانستند به همسرشان بدهند فهرست مي‌كردند و اگر هر همسر قبل از اينكه وارد مرحله ازدواج شود فهرست فرد مورد نظرش را مطالعه مي‌كرد ما ديگر اين همه با بشتر غم و غصه‌ها و اميدهاي نا اميد شده روبرو نمي‌شديم.

اجازه دهيد موقعيتي فرضي را مطرح كنيم تا مبحث عنوان شده عيني‌تر و قابل درك‌تر باشد؛ مهرداد و نسرين قصد ازدواج با همديگر را دارند از هر دو نفر آنها خواسته شده كه شرح وظايف، توقعات و انتظارات از همسر آينده خود را بنويسند. ابتدا به شرح وظايف همسر آينده از ديدگاه مهرداد مي‌پردازيم: (من از همسرم توقع دارم وفادار، مهربان و انيس و مونس من باشد. من كسي را مي‌خواهم كه به راستي نيازهايم را بشناسد و در پي رفع آنها باشد. به نظر من هر شوهري بايد در مركز دنياي همسرش قرار داشته باشد و هيچ كس و هيچ چيز نبايد براي او مقدم‌تر از شوهرش باشد. يك دليل اصلي من براي ازدواج اين است كه همسرم همه شرايط آسايشم را فراهم كند. من توقع ندارم كه آشپزي، نظافت، خريد و كارهاي ديگر را انجام دهم. من از همسرم توقع دارم كه با والدين و خواهرم با همان عشق و احترامي رفتار كند كه با من رفتار مي‌كند. به نظر من وظيفه زن اين است كه اعتماد به نفس شوهرش را بسازد. همزمان احساس مي كنم كه مرد بايد ناخداي كشتي باشد او بايد رئيس باشد و زن قبل از اينكه هر گونه تصميم مهمي بگيرد بايد با شوهرش مشورت بكند.)

اما شرح وظايف از ديدگاه نسرين اين گونه بيان شده بود: (ازدواج كار گروهي و شامل دو نفر است كه با هم برابرند و در مسيري يكسان حركت مي‌كنند. در ازدواج به جاي "من" يا "تو" بايد "ما" مطرح شود. آدم‌هاي متأهل بايد مانند بزرگسالاني مسئول، با كمترين رفتار مادرانه و پدرانه نسبت به يكديگر عمل كنند. آنها بايد خانه شخصي شان را تهيه و به سرعت مستقل شوند و از نظر هيجاني به والدين و خواهرها و برادرهايشان وابسته نباشند. من مي‌خواهم مطمئن باشم كه از جانب همسرم در اولويت اول قرار داشته باشم. توقع دارم كه شوهرم در كارهاي خانه به من كمك كند، با هم خانه را تميز كنيم، با هم به خريد برويم و مانند يك تيم عمل كنيم.)

مهم اين نيست كه حق با كدام است و عقايد كدام صحيح است بلكه چيزي كه مهم و مورد توجه قرار مي گيرد اين است كه با همين شرح وظايف و خلاصه كلي بديهي است كه با توجه به اختلاف عقيده‌اي كه در مورد زندگي مشترك دارند اگر با هم ازدواج كنند خيلي زود دچار مشكل مي‌شوند. شرح وظايف زناشويي براي ورود به ازدواج ابزار مفيدي است و درست همان مواردي را مطرح مي‌كند كه در شرح وظايف شغلي در محيط كاري مطرح مي‌شود به طور مثال شما براي ورود به يك شغل دعوت به مصاحبه شده‌ايد و كار فرما مي‌گويد " ما از شما توقع داريم اين كارها را انجام دهيد" متقاضي كار مي‌تواند تصميم بگيرد كه آيا حقوق پيشنهادي با توجه به كاري كه از او توقع دارند كافي است يا نه؟ آيا اين نوع كار متناسب با سليقه‌اش است يا نه؟ و آيا با توجه به شناختي كه از خود دارد توانايي سازگاري با اين كار را دارد؟ آن وقت مي‌تواند نسبت به اين كار اعلام آمادگي كند. زوج‌ها هم زماني كه پيش‌شرط‌ها و انتظارات و توقعاتشان را اين‌گونه مطرح كنند به توافق و تصميماتي مشابه مي‌رسند. به زوج‌هايي كه مي‌خواهند ازدواج كنند توصيه مي‌شود كه انتظاراتشان را نسبت به يكديگر دقيق مطرح و به صورت شفاف بيان كنند و اما اگر ازدواج كرده‌ايد و شرايط خوب پيش نمي‌رود به وضوح درباره انتظاراتتان فكر كنيد و سپس تا‌حد امكان آنها را به طور مستقيم و مشخص مورد بحث و گفتگو قرار دهيد و انتظاراتي را كه توقع بالا و مشكل‌زا هستند حذف يا اصلاح كنيد و مطمئن شويد كه بيشتر موارد باقي مانده به طور متقابل حل و ارضا مي‌شوند. "پيش از ازدواج چشمهايتان را خوب باز کنيد و بعد از ازدواج آنها را كمي روي هم بگذاريد." "بنجامين فرانكلين"

منابع: - ازدواج عاقلانه، شمس الدين حسيني-الهام آرام نيا -23 باور مخرب در مورد ازدواج، آرنولد لازاروس. مترجم؛ شمس الدين حسيني -خبرگذاري ايرنا، كدخبر 81151457، تاريخ خبر 15/02/1393